چگونه کفر بابا و مامان را با هم در بیاوریم

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

چگونه کفر بابا و مامان را با هم در بیاوریم

وقتی بابا مامان رفتند تو اتاق خواب و در رو بستند،‌ عجله نکن، کمی صبر کن؛ بعد ناگهان بدو و در اتاق رو باز کن.
بابا و مامان غافلگیر شدن رو دوست دارند.

48 comments:

یک ععد ریحانه گفت...: احتمالا اتاق مامان و بابا قفل نداره ؟ :)); ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۱۱
کاغذ کاهی(نازگل) گفت...: این بچه خواب نداره ؟! : دی; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۱۶
اردیبهشتی ته نشین شده گفت...: از الان یادش بده در بزنه تا نگفتید بیا تو هم نیاد حتی اگه جیش داشته باشه و جیشش بریزه.; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۳۶
ناشناس گفت...: @یک عدد ریحانه
روان‌شناس‌ها می گن نباید در رو روی بچه قفل کرد.
کنجکاویش بیشتر تحریک می شه.
این قدر در می زنه و داد که از کرده ت پشیمون می شی.
منظورم از کرده ،‌قفل کردن در بود.
;-)

.....

@کاغذکاهی(نازگل)
این بچه اول بابا مامانش رو می خوابونه بعد خودش می خوابه; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۳۸
ناشناس گفت...: @اردیبهشتی ته نشین شده
الان پز تجربه ت رو دادی؟
;-); ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۵۴
فندق گفت...: در تایید فرمایش اردیبهشتی جون باید بگم که به ما همین رو گفته بودن. اگرچه هیچ وقت جیشمون نریخت ولی زیاد پشت در ِ بسته موندیم.
اگر عقل الانم رو داشتم و میدونستم چه خبره میرفتم تو. فوقش دعوام میکردن دیگه! :)
بذار به عشقم بگم به حرفت گوش نکنه بیاد تو :لول; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۰۲
کرو گفت...: مشکل از سوراخ کلیداس که دیگه سوراخ نیست!; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۰۲
نیگن گفت...: البته معمولا در این شرایط ، در آخرِ ماجرا بازم خودِ بچه بیشتر از بابا و مامانش غافلگیر میشه !!; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۰۴
نیم تنه گفت...: :)) بد آموزی داشت آقا من شکایت میکنم; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۲۰
ناشناس گفت...: @فندق
تو بد آموزی داری. اردیبهشتی بهتره.

.....

@کرو
به نکته جالبی اشاره کردی. احسنت

.....

@نیگن
اصلا همه با هم غافلگیر می شویم.
لووووول
حله؟

.....

@نیم تنه
فقط دستت درد نکنه به شورای نگهبان شکایت کن. ممنون می شم.چون پیگیری نمی شه.
لذت بردی چه 30 یا 30 جواب دادم؟
لووووووووووول; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۳۶
سنگ صبور گفت...: راستشو بگو مهندس؟ خودت تا حالا چند بار ازاين كارا كردي؟؟؟ يه حس دلسوزي شديدي نسبت به مامان بابات پيدا كردم... :)); ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۵۲
ناشناس گفت...: نظری نمیدم ولی خوندم O-:; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۲۱
ناشناس گفت...: :))))))
ها هاهاها; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۰۰
Elham گفت...: خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!!; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۰۶
فاطمه گفت...: سلاممممممم
اگه صبور نباشی این میشه دیگه; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۱۳
ناشناس گفت...: اینا رو به پسریت یاد بده =))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

همون; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۲۹
پناهنده گفت...: امیدوارم حالا بعد از غافلگیری جمیع خانواده، پسریتون دلش نخواسته باشه از ترس لولو و آقا گرگه که تو اتاقش هستند (!!) پیش شما شب رو به صبح رسونده باشه.... !

خب بازم توصیه میکنم نیمه پر لیوان رو ببینی ! :دی; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۱۱
unborn گفت...: wowwwwwwwwwwwwwwwwww
اعتراف کن چند بار این کارارو انجام دادی.....انگار خیلیم خوش گذشته:); ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۱۳
مریم گفت...: از طرف من لپشو محکم بکش!

مهندس از شما بیشتر انظار میره
کم کم یه مشکل مینوشتی...; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۱۷
ناشناس گفت...: @سنگ صبور
متاسفانه علی رغم میلم نتونستم این کار رو بکنم چون از وقتی خودمو شناختم بنده خدا مادرم مریض بود و متاسفانه خیلی هم زود از دستشون دادم.کلاس دوم بودم.

.....

@افسانه
لطف فرمودید

.....

@فرناز
باز که نیشت باز شد بچه.
آیکون عصبانی شدن.

.....

@الهام
الهی آمین

.....

@فاطمه
ما را صبر ایوب نشاید.
;-)

.....

@ناشناس
ایشالله به پسری تو یاد می دم.

.....

@پناهنده
اون که کار یک روز در میونشه.
از دست این لیوان تو من به کجا فرار کنم.

.....

@unborn
به جواب سنگ صبور مراجعه کنید; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۱۸
آیدین گفت...: بالاخره بچه باید یاد بگیره دیگه !; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۱۵
قطره گفت...: تازه دوربین رو هم آماده بزار تا از این صحنه پر از هیجان عکس بگیره :D; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۱۵
آیدین گفت...: آقا ما هم جای بچه ات ! :)); ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۱۵
ناشناس گفت...: این دایره المعارف بی نزاکتی تون منو کشت...
یادم باشه به بچه ها یاد بدم.. به هر بچه ای که سر راهم سبز شد!!!!; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۲۳
ناشناس گفت...: @مریم
چشم

.....

@آیدین
شما سرورید حاجی. خودتون این کاره اید
;-)

.....

@قطره
همینم مونده دیگه که بریم تو یوتیوب.
لوووووووووول

.....

@Toranjbanoo
آفرین یاد بده. یاد بده; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۱۴
ف@طمه گفت...: توبه ما بچه بودیم کی از اینکارا میکردیم :دی; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۲۶
سنگ صبور گفت...: واقعا متاسف شدم. خدا رحمت كنه...; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۴۰
یک‌بارگی گفت...: ببین خانم. همین جوش رو می‌گفتم ها. هرکاری می‌کنم نمی‌ترکه. می‌تونی ببینیش؟

إ پسرم تو نخوابیدی هنوز؟; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۳۰
فاخته گفت...: زير تخت قايم شه يهو بپره بيرون كه هيجان انگيزتره:); ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۰۶
ناشناس گفت...: @ف@طمه
مطمئنی؟

.....

@سنگ صبور
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه

.....

@یک‌بارگی
همینو بگو والله

.....

@فاخته
بعد بابا مامان نمی پرسن که بچه شون کجاست؟; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۳۹
شلغم گفت...: جدای از مطلب طنز شما که درست و حسابی خندیدم

اتفاقا از نظر روانشناسی تاثیر خیلی بدی روی بچه می زاره اگه این صحنه و ببینه
با مزه بود; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۲۹
ح-جیمی گفت...: نه..این یعنی چی اونوخ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:O; ۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۴۶
حیاط خلوت گفت...: یه خونه ای رو داشتیم نقشه شو تصحیح می کردیم حین ساخت، متراژ و نقشه اولیه ش خیلی بد بود. مهندس گفت حالا که جا نیست یه سرویس واسه طبقه بالا که اتاق خواباست بذاریم و یه دونه جدا برای اتاق ننه بابا، سرویس اتاق ننه بابا رو از بیرونم در بدید که بچه ها شبا بتونن استفاده کنن، یعنی دو تا در داشته باشه، یکی از اتاق یکی از بیرون..
بعد ما ترکیده بودیم از خنده که شب یهو همزمانی شه و اینا چی می شه. بچه میاد بره جیش کنه می بینه ای باباااااااا!!!!! :دی

راستی، مامان و بابا به قفل اعتقاد ندارن؟; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰:۳۴
پرین گفت...: گناه داره. خوبه یکی اینکارو باهتون انجام بده.
حیاط خلوت راست می گه
مامان و بابا اعتقادی به قفل ندارن؟; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۸:۴۲
نازی گفت...: به آراد جونم بگو مادر زنت میخوادت طبق طبق; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۰۰
کاغذ کاهی گفت...: چه جوری بهت رمز بدم ! اینجا هم که کامنت خصوصی نمیشه گذاشت ! آی دیت رو هم ندارم :-(; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۲۷
کربلایی حسن رحیم آبادی اصل ازغد گفت...: بعد جواب چکشو تو میدی؟؟؟

:DDDD; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۴۶
میچیکو گفت...: :))))))
خیلی خوب بود.; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۰:۴۲
عاطفه گفت...: چکار کردین که بچه مشکوک شده؟ چه کاریه! در رو که قفل نمیکنید پس باز بذارید و بخوابید.. بخوابید یعنی بخوابید..; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۳۸
Slipper گفت...: مهندس جون شما هم آره؟؟مگه مریضین والدین محترم رو سکته میدین دور از جون؟بذارین به کارشون برسن خب...:دی; ۱۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۱۵
سراب ساز سودا ستیز گفت...: نکن برادر من! حالا فردا یه بچه میاد اینجا اینو میخونه میره اینکار رو میکنه! تو راضی میشی یه نفر بخاطر کنجکاوی بی خواهر و برادر بمونه ؟؟؟ هان ؟؟؟؟؟; ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰:۳۸
ناشناس گفت...: @شلغم
بچه فوضول روانشم باید خراب بشه. حقشه.

.....

@ح-جیمی
کدوم یعنی چی اون وخ؟

.....

@حیات خلوت
فکر کردی من نفهمیدم الان داشتی پز رشته ت رو می دادی هان؟
;-)
بعدشم گفتم که از نظر روانی رو بچه تاثیر میذاره پشت در بسته موندن.

.....

@پرین
خب من نگفتم که گناه نداره.
در مورد قفل هم به جواب حیاط خلوت مراجعه کنید.

.....

@نازی
چشم بهش می گم . تو مادر زن عجیبی هستی.

.....

@کاغذکاهی
pangool20@gmail.com

.....

@کربلایی حسن رحیم آبادی اصل ازغد
اون با من

.....

@میچیکو
چاکریم

.....

@عاطفه
من چه کاره بیدم؟

.....

@Dampaiii
اقا به جون عزیزت من بچه خوبی بودم و هستم.

.....

@سراب ساز سودا ستیز
من دقیقا همینو می خوام. باید جلوی افزایش جمعیت رو گرفت.; ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱:۰۴
free prisoner گفت...: مرحوم شل سیلوراستاین عمرش کفاف نداد این موارد رو هم تو کتابش اضافه کنه; ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲:۱۶
free prisoner گفت...: اشتباه شد! مثل اینکه فیچر نامی در همین زمینه تخصصی شما مطلب مینویسه.. کار عمو شلبی نبوده; ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲:۲۷
مريم گفت...: عالــــــــي بود :))); ۱۳ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۴۱
بتی میناب گفت...: عمو شلبی شدی دیگه. چی بگم والله از دست تو; ۱۷ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۶:۰۲
ناشناس گفت...: کسی هست خانم خوب 09125537274; ۲۷ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۲۷
میلاد گفت...: پیشنهاد من اینه نرین من که رفتم زهله ترک شدم آخه یه ....... بزرگ دیدم..میدونی که چکیده بابامو میگم منحرفا فکر بد نکنید...; ۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۰۸