یادمه یه روز تو رادیو و تلویزیون و روزنامه و خلاصه همهجا اعلام کردن که من مُردم ولی بعد فهمیدن که خودشون مُردن.
۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه
The Others
یادمه یه روز تو رادیو و تلویزیون و روزنامه و خلاصه همهجا اعلام کردن که من مُردم ولی بعد فهمیدن که خودشون مُردن.
۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه
ببخشید اینجا تولده یا عزا؟
۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه
راهنمای سبز زیستن در محیط مجازی یا چگونه راه سبز امید را مجازا ً زندگی کنیم
1-فیسبوک:
آلبومی از عکس خود به همراه ورقهای تقویم به تعداد روزهای سال در گوشه عکسها تهیه کنید و هر روز یکی از آنها را به عنوان عکس پروفایلتان قرار دهید. ترجیحا کلمه« ایرانی» را به عنوان اسم فامیل خود به فیسبوک معرفی کنید. تمام نیروها و فنپیج های اپوزیسیون حاضر در فیسبوک را به لیست دوستان خود اضافه کنید. حالا اگرآقای گودرزی و شقایقی همزمان در لیست شما باشند هم ایرادی ندارد.
2-بالاترین:
منتظر میمانید تا شخصیتی فوت شود. حال با اکانت خود وارد بالاترین شده و اعلام میکنید که بهترین مکان برای ابراز اعتراض، مراسم ختم همین مرحوم است. دوستانتان هم موضوع را داغ میکنند. مراسم توسط حکومت لغو میشود و بستگان مرحوم نمیتوانند با فراغ بال برای از دست رفته خویش سوگواری کنند. شما که در خارج از کشور حضور دارید از مراسم ختم و اینکه مانع ورود شما به اطراف منزل مرحوم شدهاند مطلب تهیه میکنید.
3- گودر:
در این قسمت کار زیادی ندارید. کافیست بروید در کامنتهای مربوط به شر یا شیر آیتمهای وحید آنلاین چرخی بزنید. در آنجا اکثرا مقادیر متنابهی برادران اهل دل به صورت کاملا هماهنگ شده حضور دارند و اظهار نظر میکنند.مگر شما چه چیزی ازآنها کمتر دارید؟ کم نیاورید. چشمانتان را ببندید و دهانتان را باز کنید.البته این اصطلاح در محیط محازی کاربردی ندارد، لذا چشمانتان باز باشد و چارواداریترین فحشهایی که تاکنون شنیدهاید را نثارشان، ببخشید، تایپشان کنید. لازم به ذکر است که میتوانید در هر جای دیگر گودر هم این روش را بکار ببرید. ولی مکان فوق الذکر نافرم مکان است لامصب.
4- یوتیوب:
موبایل دوربیندار خود را در روزهای اعتراض بردارید،دوستان خود را خبر کنید و با هم سر کوچهتان که امن و امان است بروید و به قدم زدن بپردازید. دوربین موبایل را به سمت پایین بگیرید به نحویکه فقط پای خودتان و دوستانتان در کادر باشد، شروع به فیلم برداری کنید. به سفارش عمو محسن روز فیلمبرداری را با صدای آهستهای اعلام کنید. کافیست به منزل بروید، فیلمتان را در یوتیوب آپلود کنید و به همین راحتی روز سبزی را سپری نمایید.
5- وبلاگستان فارسی:
وبلاگی در بلاگفا راه انداخته و پستهای سیاسی تند بنویسید. در این مقطع مفهوم اهمیتی ندارد هر چقدر تندتر بهتر. در کمتر از یک روز فیتلر میشوید. بعد آدرس وبلاگتان را عوض کنید و در صفحه اول وبلاگ جدید در مورد خود بنویسید که قبلاً سالها در بلاگفا مینوشتهاید و به همت دولت کریمه و شیرازی معلوم الحال، به درجه رفیع فیلتر شدن نائل آمده و ناچار به کوچ شدهاید. افسوس خوردن در مورد بیشمار پستهایی که موفق به انتقالشان از بلاگفا نشدهاید فراموش نشود. شما هماکنون یک بلاگر باسابقه ، با یک وبلاگ فیلتر شده هستید.
6- فرندفید:
وارد رومهای خز و خیل شده و اطلاعاتشان را تحت عنوان خزخیل لیکس منتشر کنید. گور بابای حفظ حریم خصوصی. در نظر داشته باشید که هدف هرگونه وسیلهای را توجیه میکند و در اینجا هدف، افشای خطرناکترین عناصر معلوم الحالیست که تا کنون تاریخ بشریت به خود دیده است. از تهدیدات حلقههای تورنتو، دارحلقههای ونکوور، بارفیکسهای اتاوا،خرکهای کبک و حتی زبانم لال چوبهای موازنهی فلانجا هم نترسید نلرزید ما همه با هم هستیم. نیما اکبرپور فراموش نشود. اگر خبر این افتضاح را در تلویزیون مطبوعش کار کرد که کرد، نکرد حالش را بگیرید.
7- توییتر:
از توییتر میتوانید جهت تقویت قوه تخیل و یا تحریک احساسات در روزهای اعتراضات استفاده کنید. مثلا از درگیریهای خیالیای که به عینه دیدهاید بنویسید و یا در حالیکه شلوارک و زیرپیراهن رکابی به تن دارید توییت کنید که همین الان در حال ترک منزل جهت پیوستن به موج عظیم اعتراضات هستید و اینکه درخانه ماندن بای نحو کان حرام و در حکم بیغیرتیست. دیگر اینکه استفاده از توییتر جهت تقلب در انتخابات وبلاگی دویچهوله فراموش نشود.
مهمنوشت: با احترام به تمام کسانی که کلیهی خطرات را به جان خریدند و در این دو سال راه سبز امید را حتی در محیط مجازی به معنای واقعی زندگی کردند. زنان و مردانی که زبان ملتشان در روزهای سیاه بوده و هستند.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه
نسل سوخته
الان خودم اسکیپی شدم، تا جناب پسری صداش در میاد خودمو مثل برق بهش میرسونم.
۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه
جنگل
از آن روزی که خروسها آدمها را بیدار میکنند و مرغها برای صبحانهشان تخم میگذارند،
از وقتی گوسفندها پشمشان را زیر پای آدمهای غریبه میاندازند و دمبلانشان مانع شب ادراری بچههای آدمها میشود،
از وقتی گاوها پستانشان را اجاره دادهاند در ازای علوفه؛
از وقتی سگها همه دمجنبان و محافظ آدمها شدند،
از همان روزها بود که...
از همان روزها بود که شیر دیگر فقط اسمش سلطان بلامنازع جنگل بود و ظهرها زیر آفتاب باغ وحش چرت میزد.
دیگر حالا روباهها به جای مکر و حیله و گول زدن زاغها و خرگوشها، زیر ماشین آدمها له میشوند و یا در کنار جادهها آشغال میخورند.
دیگر حالا طاووسها باید در قفس، نمایش طنازی برای جفت خود بدهند.
دیگر حالا عقابها جرأت فرود و شکار ندارند.
حالا یوزپلنگ اگر آدمها نباشند باید فاتحهی خودش و نسلش را بخواند.
دیگر حالا جنگل را هم خود آدمها محافظت میکنند.
نویسنده مهمان: میثم اللهداد
۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه
ملت شورت لازم
اول میخندیدیم ولی بعد دیدیم که طفل معصوم واقعاً دارد عذاب میکشد. وقتی که میخواستیم به منزل برادرم برویم برای این زلزله یک دست لباس کامل که شورتی هم همراه لباسها بود خریده بودیم. فکری به ذهنم رسید. به زلزله گفتم که این شورت، یک شورت ویژه است. هر کسی آنرا بپوشد دیگر جیشش نخواهد آمد. بر عکس همیشه که هیچ حرفی را برای اول قبول نمیکرد. بلافاصله حرفم را پذیرفت. انگار منتظر بود تا کسی به دادش برسد. شورت را پوشید و دیگر دستشویی نرفت.
2- ایرانی های غیور طی چند وقت اخیر حماسههای زیادی آفریدند. یکی از این حماسهها دادن امتیازهای بالا به فیلم جدایی نادر از سیمین در سایت IMDB بود. امتیازهایی بالاتر از میانگین فیلمهایی چون رهایی از شاوشنک و پدرخوانده و ... که رتبه بالایی در میان برترین فیلمهای تاریخ سینما از دید کاربران سایت فوق الذکر - البته باید گفت فقط کاربران ایرانی- برای این فیلم به دنبال داشت.
حماسهی دیگر هم مربوط میشد به انتخاب فرهاد مجیدی به عنوان محبوبترین فوتبالیست دنیا در حضور لیونل مسی و کریس رونالدو و ....
کلا ما ایرانی جماعت در چنین رایگیریهایی تا به مساله گند نزنیم بیخیالش نمیشویم. حتی در جایی هم که حق با ماست آنقدر جوگیر میشویم که کلا سایت رایگیری را مضمحل میکنیم. رضازاده را که یادتان هست؟
ای کاش شورتی هم برای جلوگیری از جوگیر شدنهای ایرانی جماعت وجود داشت. شورت را میپوشیدند و دیگر مثل مور و ملخ وارد سایت مرجعی مثل imdb نمیشدند. شورت را میپوشیدند و امتیازهای غیر واقعی به فیلم جدایی نادر از سیمین نمیدادند. امتیازهای غیر واقعی نمیدادند و داد هنردوستان سراسر دنیا را در نمیآوردند.
شورت را میپوشیدند و به فرهاد مجیدی رای نمیدادند که در حضور جادوگران دنیای فوتبال، لیونل مسی و کریس رونالدو عنوان محبوبترین فوتبالیست دنیا را به دست آورد.
ما ملتی هستیم که تمام نداشتههای دنیای واقع خود را میخواهیم در عالم مجازی به دست آوریم. از رییس جمهور گرفته تا فیلم و فوتبال.
ما ملت ِ شورت لازمیم.
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سهشنبه
فک درد و تنظیم نمک زندگی
فکم از دیروز درد میکنه جوری که درست و حسابی نمیتونم غذا بخورم. به عیال جان میگم:
-احیاناً یه بار دهنم رو زیاد باز کردم که اینطوری شده.
چپ چپ نگام میکنه و جواب میده:
-آره، چند روز پیش دهنت رو زیادی باز کرده بودی.
پینوشت : چند روز پیش نمک زندگیمون رو تنظیم کرده بودیم.
۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه
خیانت
1- تهران دانشجو بودم و تقریبا هر هفته برای تهیه یه سری لوازم مورد نیاز برادرم تو شهرستان به بازار تهران میرفتم و از یه مغازه که سالها بود برادرم ازش خرید میکرد اجناس رو تهیه میکردم و براش میفرستادم. گذشت تا یه روز که مراجعه کردم از اون وسیلهای که میخواستم به تعداد کافی نداشت. من هم همونایی که داشت رو ازش خریدم و برای تهیه بقیهش یه چرخی تو بازار زدم. جالب این بود که قیمت بقیه مغازهها از قیمتی که تا به حال -و البته همون روز- از مغازه همیشگی خرید میکردم کمتر بود. برگشتم به همون مغازه و داستان رو بهش گفتم. بهم گفت: چون شما مشتری همیشگی هستید و میدونیم همیشه از ما خرید میکنید این قیمت میدیم بهتون. معنیش این میشد که چون میدونستیم شما به مغازه دیگهای سر نمیزنید بهتون گرون میدادیم اجناس رو.
از صداقتش خوشم اومد ولی دیگه هیچوقت از اون مغازه خرید نکردم چون به اعتماد ما خیانت کرده بودند.
2- انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا میخواست برگزار بشه. دور دور اصلاح طلبا بود و پیروزیهای مکررشون. شورای اسلامی شهر تهران تو دوره اول به عنوان گل سرسبد همه شوراها به دست اصلاح طلبا افتاد (اسامی اعضای دوره اول شورای شهر تهران). اما نتیجه این شورا جز بحث و جنگ و جدل و دعوا چیز دیگهای نبود . آقایون این قدر تو سر و کلهی همدیگه زدند و از امور شهری غافل شدند که در همون زمان اصلاحات انتخابات دوره دوم رو به طور کامل به رقیب واگذار و سنگ بنای شکست های دنبالهدار بعدی رو فراهم کردند. به اعتقاد من بزرگترین ضربه رو شورای اول شهر تهران به اصلاحات وارد کرد. آقایون در اون شورا به رای مردم واعتمادشون یک خیانت تاریخی کردند.
3- مدتها سر اینکه قهوه تلخ رو تو تلویزیون نشون بدن یا ندن دعوا بود و بالاخره به هر دلیل مجموعه از شبکه ویدئوی خانگی سر در آورد. مهران مدیری بود و این تن بمیره و لودگیش که مرگ من کپی نکنید و اورجینال بخرید. به بقیه کاری ندارم ولی خودم برای اینکه تولید چنین مجموعههایی ادامه پیدا کنه و انحصار تولید از دست صدا و سیما در بیاد تصمیم گرفتم نسخه اصلش رو بخرم و ببینم - همونطور که سریال قلب یخی رو خریدم- حقیقتا هم کار جالبی از لحاظ ارائه اثر انجام داده بودند که جدید بود: فروش نسخه dvd در یه قاب زیبا که هر چند نسبت به دنیا خیلی عقب بود ولی باعث میشد که آدمیزاد رغبت کنه بابتش 2500 تومن پول بده. گذشت تا بعد از چند مجموعه سایز قاب تغییر کرد و از شکیلی اولیهش کاسته شد. اما بعد از تعطیلی پخش مجموعه در ایام عزاداری، مجموعههای 11و 12 در یک پاکت مقوایی و به همون قیمت 2500 تومن به مردم عرضه شد.
کاری که به هر دلیل از نظر شخص بنده یک نوع بیاحترامی به جامعه مخاطب مجموعهس. در حقیقت دستاندرکاران قهوه تلخ برای بدست آوردن چند تومن بیشترحاضر شدند به اعتمادی که مردم بهشون داشتند خیانت کنند. نکتهی جالبش برام این بود که افرادی که خودشون انتظار داشتند و دارند که مردم با کپی نکردن به اثرشون احترام بذارند با پاکت مقواییشون به مردم توهین کردند.
خیلی از اطرافیانم رو دیدم که قید خریدن نسخه اصل مجموعه و یا دیدن اون رو به همین دلیل زدند و ایضا این بنده حقیر، چون قهوه تلخ به اعتماد من خیانت کرده.
نتیجه گیری اقتصادی: خیانت نکنید از نون خوردن میافتید.
نتیجه گیری سیاسی: خیانت نکنید از قدرت به زیر کشیده میشید. حالا ببینید کی گفتم.
نتیجه گیری اخلاقی: برای هر کسی به اندازهای که براتون ارزش قائله ارش قائل بشید. نه کمتر نه بیشتر. این فتوای کپی کردن قهوه تلخ بود.
نتیجه گیری فنی: گاهی اوقات من باب تنوع از مغازهی اون ور خیابون هم خرید کنید. ضرر نمیکنید.