دوستان

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

افاضات3

- کم کم حالم دارد از این موضوع که : هر وقت به من نیاز دارند فی الفور حاضر می‌شوم -آن هم بی‌منت و چک و چانه- به هم می‌خورد خورد. گاهی اوقات حتی پیش از آن‌که به من بگویند در محضرشان حضور پیدا می‌کنم و به اندازه ی توانم سعی و تلاشم را انجام می‌دهم .
شاید بگویید که : آفرین برتو ای پسر گوگوری مگوری . ولی حقیقتش همان طور که گفتم دیگر به شدت این وضعیت برایم حال به هم زن شده است.
وقتی همیشه حاضر باشی . بعد از مدتی این همیشه حاضر بودن را به مانند یک وظیفه برای تو تلقی می کنند. حتی شما هم که تا چند لحظه پیش مرا مفتخر به لقب گوگوری مگوری نموده اید، بعد از مدتی ، دیگر مشاهده ی چنین رفتاری از من برایتان عادی خواهد شد. لذا تصمیم گرفتم که تغییری ایجاد کنم تا این طرز تفکر ِ وظیفه بودن را عوض کنم . می دانم که این موضوع هم برای من و هم برای دیگران سخت است ولی من تصمیم خودم را گرفته ام : از امروز من خود را چُس خواهم نمود.


2- در یکی از قسمت های سریال دکسترکه همه دور یک میز نشسته و درحال غذا خوردن هستند . بقیه متوجه می شوند که کُدی (پسر یچه ی داستان) میل به غذا ندارد .و از او علت را جویا می شوند.
آستور (خواهر بزرگتر کُدی ) می گوید:
اون می ترسه اون قصابه ( قاتل سریالی شهر میامی ) بگیردش.
دکستر رو به کُدی :
یادت باشه که اون فقط آدمای بد رو می گیره.
کُدی :
من امروز بد بودم. یه توپ به طرف تامی پرتاب کردم.




3- ساعت از نیمه شب گذشته بود که تلفن زنگ زد. رییس مستقیمم پشت خط بود و برای برنامه ای که فردا قرار بر اجرای آن داشتیم برایم دستور العملی خواند. البته برخلاف دفعات قبل اینبار پیشاپیش توضیح داد که این دستورالعمل را رییس بزرگ پس از ساعت ها تلاش تهیه کرده و به وی داده تا جهت اجرا به من ارائه کند.
وقتی برنامه رابرایم خواند . لحظه ای مبهوت ماندم . برنامه ای بی نهایت مضحک بود که حتی فردی با سابقه ای یک روزه هم متوجه غیرقابل اجرا و خنده دار بودن آن می شد . و من خنده ی بی صدای رییس مستقیم خودم را نیز از پشت تلفن می شنیدم.
مثال ملموسی که می توان برای این دستور گفت : مسابقه ی مچ انداختن بین یک فرد 120 کیلو و قهرمان زیبایی اندام جهان ، با یک فرد 55 کیلو و آماتور است.
با خودم فکرکردم که وقتی انتخاب افراد بر اساس شایستگی ها نباشد .به این گونه اتفاقات نباید خندید . باید گریست.





...................................................................................................................................




توضیح نوشت : چون هیچ عکس ثبت شده ی مستندی از جناب [...] وجود نداشت من به ناچار نزدیکترین عکس به ایشون روبرای این پست انتخاب کردم.
عید نوشت : پیشاپیش عید فطر را به همه ی شما دوستان تبریک می گویم و امیدوارم که طاعات و عباداتتان مورد قبول درگاه حق قرار گرفته باشد. هر چند سخت بود ولی بالاخره تمام شد و البته من طبق عادت مالوف از هم اکنون به فکر سال بعد هستم که روزها بلندتر هم می شوند.
فوتبال نوشت :مسابقه ی دیروز استقلال - استیل آذین پخش مستقیم نشد . الله اعلم.
هارد نوشت : هارد پرتابلم دچار مشکل شده و بالا نمی آید . تا وقتی تعمیر نشود حال و روز خوشی ندارم.
نفت نوشت : شنیده شده وزیرنفت جدید ، در مباحث خود نفت را بر اساس لیتر بیان می کند. یاد دوران کودکی افتادم که واحد نفت برای ما پیت بود.
قدس نوشت : سبز سبز سبز سبز
ابطحی نوشت : می گویند که ابطحی در بین افرادی که دیروز به سید محمد خاتمی حمله ور شدند دیده شده است.


۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

افاضات 2

- داشتم نگاهی به آمار وبلاگم می انداختم که چه کسی آمده و چه کسی رفته وآن کسی که آمده از کجا آمده و چطوری آمده و چند بارآمده و ... که در قسمت چطوری آمده به کلمات و جملات جستجو شده ای که منتج به این شده که یه عده بی گناه پایشان به وبلاگ من باز شود برخورد کردم . قدرت خدا ، دوستان روحیات طنز بالایی دارند. ببینید.

- جستجو در قسمت تصاویر گوگل : دختران آماده برای ازدواج
نکته ی جالب برای من این بود که چرا دختر آماده برای ازدواج باید در نت آمادگی خودش را برای ازدواج اعلام کند ؟ این همه مکان همسر یابی وجود دارد و مهمترین آن دانشگاه ، به حول و قوه ی الهی هم که همه ی مشتاقان با هر رتبه ای بالاخره جایی در داخل یکی از این اراضی موعود پیدا می کنند . با این اوصاف چرا نت ؟ و نکته ی جالب تر این که احتمالاً طرف فکر می کند دختر آماده ی ازدواج باید شکل خاصی داشته باشد که اقدام به جستجو در قسمت تصاویر کرده. راستنش من بعد از این موضوع شک کردم که نکند دختری که آماده ی ازدواج است تغییراتی در شکل و قیافه ش حادث می شود و ما بی خبریم و البته شما هم بیگانه نیستید که ، ترسیدم از بانو در این مورد پرس و جو کنم مبادا فکری شود که شلوارم دو تا شده است .
- دخت هلو :
البته من در این قسمت دقیق متوجه نشدم که منظورجستجوگر محترم چیست . منظورشان دختری ست که هلو می باشد ؟ و یا منظورشان دختر وزیر بهداشت سابق است ؟ بهتر بود جست و جو گر محترم در این مورد شفاف سازی می کرد. به هر حال این جستجو دو پهلو بود.
- اچس مچس بوگندو:
شما را به جان عزیزتان یعنی از راه خوشبوتری نمی شد قدم به این وبلاگ گذاشت؟ برای تنویر افکار عمومی متن کامل این شعر حماسی وپر کاربرد را برایتان می نویسم. اچس مچس بوگندو کی فیسیده افندو
- filme kore emperator badha jomonge2
بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- پاسپورت سنت وینسنت:
از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد . چند وقتی ست یکی می خواهد ما را فرار مغزها کند. ما هم تو شش و بش این هستیم که فرار مغزها بشویم یا نشویم . البته پیشنهاد ایشان سنت وینسنت نبود . ولی بعد از دیدن این کلیدواژه پیش خودم گفتم نکند سنت وینسنت خبری ست و ما غافل از موضوع . لذا از کلیه ی دوستانی که می خواهند به من کمک کنند که فرار مغزها بشوم خواهش می کنم در صورت داشتن هر گونه اطلاعاتی همین جا در همین کامنت های پایین اعلام نمایند.
- محمد ف اغتشاش گر:
راستش هدف از ارائه ی این کلید واژه این بود که اگر بین دوستان فردی به اسم محمد ف وجود دارد . مراقب خودش باشد چون احتمالاً به شدت دنبال ایشان هستند تا مورد مهر نوازی قرار گیرد. از ما گفتن بود. اگر هم تا به حال نبوده اند بعد از این هستند. شما مستحضر هستید که دهان این وبلاگ فال است.
-خاطرات باحال اراذل و اوباش:
از انجایی که معنی اراذل و اوباش چند گاهی ست تغییر پیدا کرده متاسفانه باز هم پی به نیت حقیقی جناب جستجو گر نبردم. البته در هر دو حالت (معنا ی قدیم و جدید ) قاعدتا ًخاطراتشان باحال نخواهد بود.
- جستجو در قسمت تصاویر گوگل : من مامان مادرزن
می توانم تصور کنم که وقتی با چنین کلید واژه ی پرو پیمانی ، دوست عزیزم با چهره ی ابطحی و عطریان فر مواجه شد چه حالی پیدا کرد. بالاخره لطافت کجا و خشانت کجا.
و البته مقادیر متنابهی جستجو در مورد تبلیغ پوشک مای بی بی که نشان می دهد فقط خودم طرفدار مای بی بی نیستم . البته فکرتان جای بد نرود ، بی اختیاری ندارم . از تبلیغ مای بی بی خوشم می آید آن هم از نوع چیک چیک. 2- یکی می گفت : شنیده ام بعضی دوستان می خواهند نمره ی دولت را 20 بدهند . بی اختیار (با بی اختیاری اشتباه نگیرید لطفاً ) پیش خودم زمزمه کردم : تو خودت نمره ی بیستی تو مثل هیچ کسی نیستی گویا اصولاً این ترانه را ف.ر برای معجزه ی هزاره سوم سروده است. چشمانتان را ببندید و این ترانه را با این دید گوش کنید. حداقل تا پایان امروز شاداب خواهید بود [ متن کامل ترانه برای بهتر حس گرفتن :اینجا ] . 3- گاهی اوقات ( یکی ازگاهی اوقات همین چند روز اخیر است) به شدت احساس می کنم که حداقل یکی از تخته هایم کم است. حالا چرایش را شاید به همین زودی برایتان گفتم و احتمالا ً شما هم کم بودن حداقل یکی از تخته هایم را تایید خواهید کرد. ........................................................................................................................................

توضیح نوشت : راستش ترسیدم شعار بدهید : ای پنگول دروغگو ، افاضات یِکِت کو. گفتم تندی توضیح بدهم جهت روشن شدن اذهان، ترجیح دادم اسم پست یک دو سه همه بی خیال غصه را به افاضات 1 تغییر بدهم
بو نوشت : بوی بد احتمالی مربوط به کلمات بودار استفاده شده است . به خودتان شک نکنید.
ضد حال نوشت : نزدیک است که یکی از استان های سابق ایران به جام جهانی فوتبال برسد.
روزه نوشت : باید ماه رمضان در تابستان 15 روز باشد.
هوگو نوشت : زیارت قبول ، التماس دعا. نخودچی کشمش بچه ها فراموش نشود.
ابطحی نوشت : ایشان به سمت بازجوی جدید زندان اوین منصوب شدند.


۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

عاشقانه‌ی من

امروز می خواهم از تو بنویسم. از تو که اسمت یاد آور خاطرات تلخ و شیرین بسیار برای من است.
یادت هست اولین روز آشنایی مان را؟
چند سال پیش بود و من جوانی خام و ناپخته . اولین تماس انداممان را هیچگاه فذاموش نمی کنم و تو چه مشتاق بودی به وصل من .
آن قدر حریصانه در پی من دویدی تا [...] . آن لحظه تا عمق وجودم نفوذ کرد. اولین ها همیشه خاطره انگیزند.
البته سال های بعد از آن سال های بی خبری بود. البته نه بی خبری مطلق . گاه و بی گاه از دور می دیدمت و گاه خبر حضورت را در کشورهای دیگر از دوست و آشنا می شنیدم.
تا اینکه دوباره آمدی و [...].
می دانستی ؟ من بودنت را با پوست و گوشت و استخوانم لمس کرده ام. وقتی دستان مهر گسترت را بر سر خود می یابم ناگاه گرمی شیرینی به صورتم می دود و مدهوش می شوم.
رقص اندام و چرخ خوردن موزونت چنان مرا از خود بی خود می کند که مرا یارای ماندن نمی ماند.
وقتی تو را دست در دست دیگران می بینم ، وقتی لاغری اندامت را اسیر دستانی می بینم که بر پیکرت فشرده می شوند برای خود آرزوی مرگ می کنم و چاره ای جز فرار برای من نمی ماند.
بارها تلاش کردم به تو نزدیک شوم و راز دل با تو بگویم ولی حضورت در کنار دیگران به اندازه ی کافی تنم را می لرزاند که زبان به کام گیرم.
این روزها اما خبرهای بدتری شنیده ام که توان نوشتنشان را هم ندارم . راستی تو را چه به اعمال خلاف عفت؟ راستی چه شد که به این منجلاب افتادی؟












برای محبوب ترکه ای* من










* باتوم = باتون . باطوم : ميله كوتاهي از چوب يا لاستيك كه پاسبانان بر كمر مي آويزند و براي سركوب كردن شورش و جنجال از آن استفاده مي كنند(فرهنگ معین)


......................................................................................................................................



ژاپنی نوشت : تو خبرها اومده بود که حزب لیبرال ژاپن بعد از پنجاه و پنج سال و به دنبال مشکلات اقتصادی سال های اخیر تو انتخابات از حزب دموکراتیک ژاپن که فقط یازده ساله که تشکیل شده شکست خورده و قدرت رو واگذار کرده. پنجاه و پنج سال یعنی حزب لیبرال، ژاپن رو ژاپن کرده و حالا رفته کنار. بدون اینکه حزب دموکراتیک رو محکوم به تدارک انقلاب مخملین علیه خودش بکنه . مسخره س نه؟ اصلا ژاپنی ها هیچی نوفهمند.
ابطحی نوشت : شنیده شده که ابطحی از زندان با تلویزیون های :بی بی سی فارسی و صدای آمریکا مصاحبه کرده.
مگه نمی تونی مجبوری نوشت : بچه ریاضی فیزیک رو چه به نوشتن نامه ی عاشقانه؟