دوستان

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

مرا این‌گونه تکثیر کنید

یک حسی به من ‌می‌گوید که همین روزهاست که مرا بگیرند و روانه‌ی ناکجا آباد کنند. پس از همه‌ی شما حامیان عزیز می‌خواهم هشیاری خود را حفظ کنید و آماده باشید. البته ناگفته نماند خودم هم تنم می‌خارد. تقصیر خودم هم نیست. مادرزادی‌ست این خارش بد مصب. یادم است از بچگی هم همین طور بودم. مدام تنم می‌خارید و از بس هم شدید مرا می‌خاراندند تمام تنم کبود می‌شد.
وارد دانشگاه هم که شدم این وضعیت تشدید شد. تا می‌دیدم جایی چند نفر دانشجو و هم‌کلاسی جمع شده‌اند خودم را به آنها می‌رساندم و بلافاصله صندلی، چهارپایه، سنگی چیزی پیدا می‌کردم و بالای آن می‌رفتم. عشقم این بود که برای دیگران سخنرانی کنم. حقیقتش به این موضوع که اصولاً دعوا بر سر چیست هم کارنداشتم،‌من حرف خودم را می‌زدم. علاقه‌ی عجیبی هم به سیاست پیدا کرده بودم و هر اتفاقی را به سیاست ربط می‌دادم. مسئله‌ی دیگری هم که این علاقه‌ی مرا تشدید می‌کرد این بود که هر وقت برای دوستان سخنرانی می‌کردم مرا به شدت تشویق می‌کردند و من هم که اشتیاق آنها را می‌دیدم سعی می‌کردم حرف‌های تندتری بزنم.
خلاصه ‌برای خودم شخصیت مطرحی شده بودم که مرا از دانشگاه اخراج کردند. آن هم به دلیل واهی مشروط شدن در سه ترم متوالی.
همان موقع که مرا اخراج کردند بلافاصله برای دوستانم سخنرانی کردم و اخراج خودم را موضوعی سیاسی دانستم. البته با صدای آمریکا و بی‌بی‌سی هم مصاحبه‌ای داشتم وعلیه فضای خفقان حاکم بر دانشگاه‌ها مصاحبه‌ی روشنگرانه‌ای انجام دادم.
حالا هم که در خدمت شما هستم.
غرض از مزاحمت این بود که می‌خواستم بجای اینکه‌ دیگران بعد از دستگیری من راه‌کار‌هایی برای تکثیرم ارائه کنند که نمی‌دانم در حمایت از فلانی خودتان را بزک کنید یا خودتان را لخت کنید یا در انظار عمومی از دوست دخترتان لب بگیرید و ... خودم برای تکثیر خودم راهکار ارائه دهم و چه کسی بهتر از خودم برای ارائه ی راهکار؟
دوستان عزیز در صورت دستگیری من لطف کنید و همگی تن‌پوش گربه (ترجیحاً پنگول) را ابتیاع نموده و بپوشید و به گردنتان پلاکاردی به عنوان« من پنگولم» اویزان کنید.
این کار چند سود دارد:
1- از من حمایت کرده‌اید.
2-دیگر دعوای اینکه من سرم چادر نمی‌کنم و من از سرم چادر رابر‌می دارم و تو زن سالاری و من مرد سالارم پیش نمی‌آید.
3- هرکسی با هر جنسیتی می‌تواند به این کمپین بپیوندد.
4- آن کسی که سیلی خورد و معروف شد دیگر نمی‌تواند تز ارائه کند.
5- دل بچه‌های مردم را هم شاد می‌کنید.
6- می‌توانید کاسبی مختصری هم با حضور در کنار رستوران‌ها و سفره‌خانه‌ها برای خودتان راه بیندازید.


در اینجا لازم به ذکر است که اگر نمی‌دانید تن‌پوش پنگول را از کجا می‌توان تهیه نمود در کامنت‌ها بگویید تا آدرس محل فروش را برایتان ارسال کنم. فقط مدیونم هستید اگر فکر کنید که ذره‌ای از این پول به حساب من واریز‌می‌شود.


صحبت‌هایی داشتم تا بازجوی عزیز معروف وظیفه‌ی ارشادم را بر عهده داشته باشد. یکی از خوبی‌های همکاری با بازجوی عزیز این است که می‌توانی بدون هیتلرشکن وارد فیس‌بوک شوی. دلم لک زده است برای فیس‌بوک بدون هیتلر.
راستی کلمه و رمز عبورم را هم به بازجوی عزیز می‌دهم تا برایتان پست‌های طنز بنویسد. ماشاالله ایشان استعداد عجیبی در طنازی دارند.


دو انگشت دست راستم را بصورت V بالا آورده ام.


........................................................


پی‌نوشت‌1: موضوع این پست را به طور مشخص به هیچ شخصیت یا اتفاق خاصی ربط ندهید.
پی‌نوشت 2 : گویا پست قبلیمان را در آی طنز لینک نموده بودند. [ اینجا ]




1 comments:

دیلماج بانو گفت...

می بینم که آرشیوت رو یافتی!!!!!
تبریککککککککککککککککککک
ایشالا این یکی وبلاگ برات بمونه

ارسال یک نظر