دوستان

۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

حرف راست رو باید از بچه شنید

من شغلم به گونه‌ای ست که اکثرا در بیابان‌ها هستم.
- بابایی کجا می‌خوای بری؟
+ دارم می‌رم بیابون پسری.
- شترا بیابون می‌رن بابایی.

34 comments:

ناشناس گفت...

ای بابا!
چی بگم؟.....

جادوگر گفت...

عجب بچه‏ای بزرگ بشه چی میشه !! :|

یک قلم گفت...

بلا نسبت ديگه...

ناشناس گفت...

@Toranjbanoo
چیزی نگو . بزن به تخته.
لووووووووووووول

.....

@جادوگرجون
زلزله

.....

@یک قلم
حق داشت بچه خب.
;-)

پناهنده گفت...

یعنی عاشق این نکته سنجی بچه ها هستم!!

خدا حفظش کنه.

البته شما به خودت نگیر موضوع رو...

اردیبهشتی ته نشین شده گفت...

ای جان ، چه نکته سنج هست از الان
((:

فندق گفت...

:))
ایول. آقا ما شیفته ء پسر شما شدیم. حیف . دیر دنیا آمد!!!

..... گفت...

بیابون چه خبره؟

ناشناس گفت...

@پناهنده
این تازه یه نمونه ش بود.
بچه های امروزی خیلی تیزن

.....

@اردیبهشتی ته نشین شده
یعنی دیوونه مون کرده ها.

.....

@فندق
قسمت بوده دیگه فندق جان.
;-)

.....

@R D K
می گن نفت داره.

نازی گفت...

:)))))))))))))))))))))


تا بچه هم فهمید

ف@طمه گفت...

"آخی" واسه شما :دی

زشت گفت...

پسرس اطلاعات عموومی خوبی هم داره ها!زدیم به تخته!

مژده گفت...

آخی نازی. خب تنها تصورش از بیابون، جایی بوده که شتر توش هست... اگه من جای شما بودم کلی بهش افتخار می کردم :)

2nya گفت...

اِ این همون قند عسله که پارسال این موقع ها به دنیا اومد؟تو ذهنمه بچه ی اول بود، در نتیجه باید شخص شخیص خودش باشه
ولی الان مشکل اینجاست که بچه ی یک ساله نباید حرف بزنه فک کنم! پس نتیجه میگیریم که احتمالا پای بچه ی دیگه ای وسطه:دی

ناشناس گفت...

@نازی
نیشتو ببند

.....

@ف@طمه
دلسوزی ایضا برای خودم

.....

@زشت
نمی خواست بابا . مگه زشت هم چشم می زنه؟

.....

@مژده
خب من هم افتخار می کنم. فقط حرفش میخکوبم کرد.

.....

@2nya
شرلوک هلمز وارد می شود.
لووووووووول
اون موقع صداش در اومد.

جادوگر گفت...

یقیناً پای بچه‏ی دیگری در میان است .. من هم می‏خواستم در کامنت خود به آن اشاره کنم که با اسمایلی گازیدن زبان و زشته گفتن از آن خودداری کردم

خودتان با زبان خوش اعتراف می‏کنید یا اعترافتان کنم؟ :دی

با تشکر، بازپرس بخش حمایت از لایه‏ی چند همسری !!! ((:

جادوگر گفت...

بد سوتی دادی مهننننننننس ، از شوما بعیده :دی

جادوگر گفت...

در ضمن باید ختمتتون عرض کنم که :

ما منتظر دومیش ( مقصود سوتی) هستیم، هیچ جا نمیریم همینجا هستیم

لوووول

ناشناس گفت...

@جادوگر جون
چرا فکر بد می کنید؟
ماشالله همه هم کارگاه کاسترن تو وبلاگستان فارسی

جادوگر گفت...

بابا من کجا فکر بد کردم؟ من خواستم تشویش اذهان عمومی به سه سمت دیگه سوق پیدا کنه و از واقعیت کنده شده، بیافته یه ور دیگه :دی
خدا اون روزو نیاره که من درباره‏ی شوما، فکر بد کنم

استغفرالله ... شیطونو لعنت کن، صلوات برفست :دی

جادوگر گفت...

کاراگاه کاسترم خودتی، لااقل مایه میذاری بگو شرلوک هلمزی، خانوم مارپلی، چیزی ... فردا پس فردا حتماً بهم میگی کارگاه گجت ! :|

جادوگر گفت...

ولی مخلص کلام، کل این حرفها به جهت بالابردن کامنتهای شما گذاشته شد و هیچ گونه ارزش دیگری ندارد

با تشکر .. شرلوک هلمز :دی

ناشناس گفت...

@جادوگر جون
صلواااااااااااااااااااااااااااااات

حیاط خلوت گفت...

بلانسبت شتر :دی
البته در عالم مهندسی عرض می‌کنم

مریم گفت...

نگفتی آخه بابایی من عشوه هام شتریه
یا کینه هام؟!!! :))

داریوش گفت...

تا اونجا که ما یادمونه وسط دریا بودی
نکنه دریا رو خشک کردین شده بیابون

میچیکو گفت...

من و میگه که!نصف عمرمون رو توی بیابونهای گرمسار گذروندیم!!!!

گیس طلا گفت...

:)

ناشناس گفت...

پس با این توصیف همه در بیابونیم دیگه!

روانی ها | ایالت خودمختار روانی ها گفت...

توام میزدی پس کلش :دی
آی اینقدر دوست دارم بچه کوچولوهارو کتک بزنم :دی

ناشناس گفت...

ای بابا منم چند وقتیه مث شتر شدم !!! همش تو بیابونم. کلاً که قشنگ بود مرسی

پناهنده گفت...

خب بهش میگفتین، بیابونای کنار "دریا" میرین، که حداق اون بچه میگفت: بابایی نهنگها میرن دریا.... و شما مشعوف میشدین !!!

ناشناس گفت...

@حیاط خلوت
خواهش می کنم در عالم مهندسی

.....

@مریم
بالاخره حتما شباهتی پیدا کرده بچه. شاید کوهان دارم.
لووووووووول

.....

@داریوش علیها
شما هم هی تشکیک کنید.
بابا همیشه که تو دریا نیستم.
چند ماهی بودم . مجددا اومدم خشکی

.....

@مبچی
بسی مشعوفیم

.....

@گیس طلا
شما خسته می شی بانو. چرا اینقدر کامنتای طولانی می نویسی شما؟
;-)

.....

@افسانه
چی بگم والله . شاید.

.....

@روانی ها | ایالت خودمختار روانی ها
حاجی بی خیال. من بی جا بکنم بزنم پس کله ی جناب پسری

.....

@itgasht
خوشوقتم.
;-)

.....

@پناهنده
بابا یه زمان دریا بودم. چند ماه بود. دوباره برگشتم خشکی.

طلوع گفت...

سلام
خسته نباشيد
وبلاگ جالبي داريد
البته بچه هاي باهوشي هم داريد!!!
از اينكه به وبلاگ دانشجويي ما هم سر زديد و لطف كرديد نظر داديد ممنون اميدوارم باز هم نظراتتون رو ببينيم
ايام به كام

ارسال یک نظر