دوستان

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

من این‌جا بس دلم تنگ است

گاهی اوقات فقط و فقط آرزویی که برای خیلی‌ها در سراسر دنیا خاطره‌س، می‌شه موتور محرکه‌ی من واسه رفتن و نموندن:
« آزاد نوشتن »

12 comments:

..... گفت...

عالی بود :-)

بهانه گفت...

میفهمم چی میگی...

اُغلن کبیر گفت...

درسته

فندق گفت...

سفرت به خیر اما
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه هابه باران
برسان سلام ما را

حیاط خلوت گفت...

آزاد نوشتن یه طرف، آزاد فکر کردن یه طرف دیگه!
من به دومی سخت محتاجم

میچیکو گفت...

آره آره!!

میچیکو گفت...

ببخشید آره یخورده بی ادبانه است تصحیح میکنم:
بلی بلی!!

اردیبهشتی ته نشین شده گفت...

داشتن کوچیک ترین حق های طبیعی برای ما آرزو بود.یکی از دلایل کوچ من هم همین بود.
موفق باشی هر جا میری (:

سارا گفت...

امیدوارم هر جا که میری بهترین باشی

ناشناس گفت...

درد بی درمونیه


رفیق سابق

Slipper گفت...

«آزاد زیستن»
...

ناشناس گفت...

برو برو برو، پشت سرتم نمی خواد نگاه کنی خودش هی جلوت سبز می شه، پشت سرت رو می گم

ارسال یک نظر